امروز دلم اونقد شکست که دیگه دلی واسم نمونده ...
یـــــــادم باشدحـــــــرفے نـــــزنم که به کسے بربــــــخورد!!! نــــــــگاهے نکنــــــــم که دل کسے بـــــــلرزد!!! خــــطے ننویسم که آزاردهـدکسے را!!! که تنها...دل من دل نــــیست!!! روزے اگــــــر نبودم؛ تنهـــــــا آرزوے ســـاده ام این استــــ: زیــــــرلب بگویــــے: "یادش بــــــخیر" زنــــــدگے را نــــفسے ارزش غــــــــم خوردن نیست؛ ودلـــــم بس تنگــــ است!!! مهـــــربانـــے ام را چـــــنان گــــــریاندند کـــــه: بــــــوے نــــــا گرفت؛ نـــــامهـــــربان شـــــــدم!!! بـــــزرگترین افــــسوس آدمــــــے این اســـــت که... حــس مے کـند مــــــے خــــــواهد ولـــــــے دیگر نمے تـــواند... وبـــه یاد مـــــے آورد زمـــــــانے را کـــــه مے تــــوانست ,اما بیــــــــخیالے سپــــر هر درد استــــــ... مــــــے خندم...آنقــــــدر مے خـندم؛ که غـــــــــم از رو بـــــــرود... کــــهنه فـــروش در کــــــوچه بلنـــد بلنـد مے گـــفت: ظــــــرف کهنه,قالــــــے کهنه,جـــــنس کهـــــــنه مــــــے خــــــرم... بـــــے اخـــتیار داد زدم:دل شـــــــکسته مــــے خـرے؟؟؟ گـــفت:نــــه, اگـــــــر ارزش داشــــــت که نمـــــــے شکـــستـــــے که برنـــــمے گردے تو هــیچ وقت... نــــمے خـــواهم داشـــته باشــــــمت!!!نتــــــرس فقــــط بیا: در خـــــزان عــشقم کمے قـــــدم بــــــزن تا ببیـــــنمت!!! دلــــــم براے راه رفـــــتنت تـــــنگ شــده اســت!!
بارانی ات را بپوش و در آغوشم بگیر .. ابر ، ابر گریه دارم ... !! خیلی ها فکر میکنند عشق سه حرفه ....ولی آنها در اشتباهند عشق همش حرفه.... تو کوچه برفی ، رد پایی ست که بر نگشته ............... انگار قصه توست بعضی وقتا آدم آنچنان دلتنگ میشه، که اگه اونی که نیست بفهمه، از نبودِ خودش خجالت میکشه.... دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان... برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم... حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خـیـلـی دیـــرشناختمشان...! برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش... خنده هایی که دارم فراموششان می کنم... ... و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام !!! پاکت نامه را خالـــــے بفرست ! کلمات ، احساست را محدود مے کند...! بیایید بر این باور باشیم که: ... امروز روز دیگری است ؛ عشق ما می تواند کمی بیشتر رشد کند... به نبوودنش عادت میکنی ولی دلت بودنش رو میخواد ... همه شان همین گونه اند امشب به قصه دلت گوش میکنند فردا تورا مانند قصه ازیاد می برند.... مردان هم قلب دارن فقط صدایشان، یواش تر از صدای قلب یک زن است! مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند! شاید ندیده باشی؛ اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند! هر وقت زن بودنت را میبینم؛ سینه ام را به جلو میدهم،صدایم را کلفت تر میکنم ... تا مبادا...لرزش دست هایم را ببینی ! مرد که باشی ... دوست داری ... از نگاه یک زن مرد باشی ..! نه بخاطر زورِ بازوها تو یادت نیست... ولی من خوب به خاطر دارم که برای داشتن ات ، دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت... هَــرکه مــی خــواهـی بـــاش ایـن عادت مُـــشتَــرک انسـانهــاســت تـــو نیــز ، روزی , ســاعـتی , لـَحظــه ای احــساس خـواهـی کـرد کـــه . . . هیــچکـَـس دوسـتت نَــدارد ...! تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم باز نه زخم های من خوب می شود نه زخم های تو... !!! جهنم دور نیست...! ... جهنم جاییست که تنها وسیله گرم کردن پاهای یخ زدۀ یک دختر بچه ، اگزوز ماشین است ... سلام دوستان عزیزم این مطلب کپی شده از صفحه : http://www.miyanali.com/sanam666/77
بسم رب الشهداء و الصدیقین قلم را به آسانی در دست میگیرم اما باقلم سخت کنار می آیم،چه بگویم وچگونه بگویم... سلام برمادر پهلوشکسته،که چه خوب گفته اندایام فاطمیه آغازگر کربلاست.. سلام برمردی که چهارگوشه قلبش شکسته است.. سلام برمقام والای شهیدان... وسلام بر قاصدک راست قامت عموی بزرگوارم... جدال باقلم بزرگترین ولذت بخش ترین دلخوشی زندگی من است قلم دردست گرفتم تاازشهید بنویسم که قلم فریادزد شهیدان نانوشته خواندنی هستن.. عموجون چه روزهاکه به یادتوبادرختان دردودل کردم،پدر گرامی آنقدرمنتظرت بودکه همه پنجره هااورا میشناختن کاش آن روزها بودم تابا اشکهایم غبارازپوتین هایت میشستم وتمام بغض هایم راآبی میکردم تاپیکر پاکت را زود بیارن تا پدرت چشم انتظار ازدنیا نرود، عموجون خط مقدم تومادرت بود که سالهاچشمانش به در بود...
عموجون چه رازی بین تو وخدابود که خونش رابه بهایش دادی شرمنده ام بنویسم خونت را فرش راهی ساخته ایم... شرمنده ام بگویم روزهای ساده وپاک گذشته رابه گوربرده ایم واکنون به سوگ صداقت نشسته ایم
خوش به حالت که زندگیت رادرکوله پشتی ات معنی کردی عموجون درتمام دلتنگی هایم تورا فراموش نمیکنم من نبودم که تورفتی حیف...اما یادم دادی حسینی زندگی کنم ومهدوی قیام کنم بی آنکه خسته بشم..
حیف است خلوت ساده من به هم بخورد دلم میخواهد امشب هیچ درختی نباشد دریایی نباشدمن باشم وقلم وتو و چتری که فرشته هابرایمان ساخته اند.. من نبودم شوق رفتنت را ببینم اما اعتراف میکنم نگاه تو ازپشت قاب عکست حرف هایی دارد که درهیچ کتابی نمیگنجد عموجون خیلی دلم گرفته ازخیلی ها،وقتی پاکی درحرف خلاصه می شودوصداقت دریک کلمه..
خدایاشکرت آن چنان شکری که لایق آنی، وقتی رفتی نبودم اماذهن پینه بسته ام هیچ گاه آن روزها رافراموش نمی کند،روزی که تورو آوردن عطر توآسمان شهرم راپر کرده بود،وقتی پیکرت را درپرچم سه رنگ کشورم آوردن باهمین قلم بر روی پرچم جمله خودت رانوشتم : بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد سالروز پرپر شدن شهیدصیادشیرازی،سید مرتضی آوینی،و عموی بزرگوارم تسلیت باد. . .
هر شب یواشکی توی شیشهی سرد مانیتور، به عکس پروفایلت زل میزنم آروم توی دلم میگم خـــره هنوزم دوست دارم ...!!! و هـَمین روزمــرگــے هاسـت .. حاشیــه ســازِ لبخنـــدهــامان تـو امـــــا ٬ از آنِ هر لــحظـه مـی شوی قــلم میـــزنــے .. تــراژِدی هایِ تَــمـــام روزگــارم را ! هــی آدم دلــش میــخواهـد کفــش هاش را دربیــاورد ، یواشکی نوک پـــا , نوک پــا ... ... از خودش دور شــود ، دور دور دور ........ بقیه در ادامه مطلب...
میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم .. صدای باد نه صدای که قشنگ تر از باد باشد .. تنهایی یعنی این
:ادامه مطلب:تنهایی قشنگترین حس دنیاست
برای داشتنش نیاز به
............ هیـــــچ کــــس ...........
نداری!
در ساحل کنار جاده نشسته ای
هوای سرد،
انتظار انتظار انتظار … … …
دست می سوزد با سیگار !
به خودت می آیی،
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،
نه دستی که شانه هایت را بگیرد،
….
:ادامه مطلب:
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |